آلــــونــــک
www.Loone.Loxblog.com

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 55135
تعداد مطالب : 166
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1

 

یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم .

 

چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم!

 

همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود

 

""همه ی آن ورق حسرت دیدار تو بود""


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد

 

هیچکس ویـــرانیم را حس نکرد

وســـعت تنـــهاییم را حس نکرد

در میان خنـــده های تلــــخ من

گــــریه پنهانیم را حــــــس نکرد

در هجوم لحظه های بی کسی

درد بیکس مانـدنم را حـس نکرد

آنــکه با آغاز مـــن ماُنــــوس بود

لحظه پایانیــــم را حـــــس نکرد

من پذیرفتم شکست خویش را

پند ها ی عقل دور انـــــدیش را

آرزو دارم بفــــهـــمــــــی درد را

تلـــخی برخورد های ســــرد را


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد

 

الهی ، با خاطری خسته ، دل به کرم تو بسته

دست از اساتید شسته و در انتظار نمره ات نشسته

پاس شوند کریمی ، پاس نشوند حکیمی

نیفتیم شاکریم ، بیفتیم صابریم

الهی شهریه ها بالاست که میدانی و جیبم خالیست که می بینی

نه پای گریز از امتحان دارم نه زبان ستیز با استاد

الهی دانشجویی را چه شاید و چه باید؟

دستم بگیر یا الرحم الراحمین... !


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد

 

باغبانی پیرم ، که به غیر از گلها از همه دلگیرم

کوله ام غرق غم است، آدم خوب کم است

عده ای بی خبرند، عده ای کور و کرند

اندکی هم پکرند و میان رفقا، عده ای همچو شما تاج سرند!


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 17 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد

دوستان سلام ضمن عرض تبریک سال 1392 امروز نامه بسیار جالب پائولو به همسرش رو قرار دادم این نامه حتمآ باید دو بار خوانده شود پس بعد از خواندن نامه در اینجا به ادامه مطلب هم بروید و بار دیگر نامه را بخوانید

جولیای عزیزم سلام
بهـترین آرزوهـا را برایت دارم همـسر مهربانم. همانطور که پیش بینی
می کردی سفر خوبی داشتم. در رم دوستان فراوانی یافتم که با آنها
می شد مـخـاطـرات گـونـاگـون مـسافـرت و بـه عـلـاوه رنـج دوری از تو
را تحمل کرد. در این بین طولانی بودن مسیر و کهنگی وسایل مسافرتی
حـسـابـی مـرا آزار داد. بـعـد از رسـیـدن بـه رم چـنـد مــرد جـوان
خود را نزد من رساندند و ضمن گفتگو با هم آشنا شدیم. آنها
که از اوضاع مناسب مالی و جایگاه ممتاز من در ونیز مطلع بودند
محبتهای زیادی به من کردند و حتی مرا از چنگ تبهکارانی که
قصد مال و جانم را کرده بودند و نزدیک بود به قتلم برسانند
نجات دادند . هم اکنون نیز یکی از رفقای بسیار خوب و عزیزم
روبرتو” که یکی از همین مردان جوان است انگشتر مرا به امانت گرفته
و با تحمل راه به این دوری خود را به منزل ما خواهد رساند
تا با نشان دادن آن انگشتر به تو و جلب اطمینانت جعبه جواهرات
مرا از تو دریافت کند وبه من برساند. با او همکاری کن تا جعبه
مرا بگیرد. اطمینان داشته باش که او صندوق ارزشمند جواهرات را
از تو گرفته و به من خواهد داد وگرنه شیاد فرصت طلب دیگری جعبه را
خواهد دزدید و ضمن تصاحب تمام جواهرات آن، در رم مرا خواهد کشت
پس درنگ نکن . بلافاصله بعد از دیدن نامه و انگشتر من در ونیز
موضوع را به برادرت بگو و از او بخواه که در این مساله به تو کمک کند.
آخر تنها مارکو جای جعبه را میداند. در مورد دزد بعدی هم نگران نباش
مسلما پلیس او را دستگیر کرده و آنقدر نگه میدارد تا من بازگردم.
Pauolo

به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد

مرگ را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر سکوتش

گل را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر زیباییش

دریا را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر بزرگیش

کوه را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر صبوریش

باران را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر آرامشش

شبنم را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر طراوتش

و آخر تـــو را دوست دارم o0o00o00o0o به خاطر مرگ و گل

و دریا و کوه و باران و شبنم بودنت


ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, توسط محمد
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی :